Promise Me

درد دارد! کسی تنهایت بگذارد که به جرم با او بودن...

 

 

 

 

همه تنهایت گذاشتن. 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |


تیک تیک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و... دقایق برای ساعتها نجوا می کنند.... ساعتها، روزها را به بازی می

 

گیرند و.... روزها ،ماه ها را و .... ماه ها..... سالها را واین چنین می شود که ایام می گذرد ومن روزهای بی قراری و

 

دلتنگی و تنهاییم را باهزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و... می گویم:. انگار همین دیروز بود 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |

همه ی نیمکت های پارک دونفره اند

 

بی خیال!

 

به درخت تکیه میدهم 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |

در سکوت شیشه ای شب...

 

در پی بی کسی دقایق...

 

در زمانی که واژه ها به سوگ شاعری کم حرف نشسته اند وساعت شماته ای لحظه های بی کسی رو به رخم میکشد!!

 

یکباره تیک تاکی سکوت را با نعره ای آهنگین عوض میکند تیک........تیک.............تیک..............

 

صدایی از جنس شکستن به گوش میرسد شاعر دلش میشکند!!!! چقدر دلم برای شکستن کوچک بود!!!!!!!!!!!!! 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |

به ستاره ها نگاه کن ، به چشمک زدنشون بخند

 

 

اما بهشون دل نبند چون چشمک شون از روی

 

 

عشق نیست ، بلکه از روی عادته 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |

یادته زیر گنبد کبود تو بودی و کلی آدمای حسود؟

 

 

 

تقصیر همون حسوداست که حالا هستی ما شده یکی بود یکی نبود… 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط saghar| |


Power By: LoxBlog.Com